نقشی که آلبرت انیشتین در بازآفرینی درک انسان از فیزیک مـدرن ایفا کرد، بسیار استثنایی است. دوران او دوره تغییرات بزرگ فیزیک بود. هم عصری او بـا چهره های برجسته فـیزیک هـمچون نیلز بوهر، ورنر کارل هایزنبرگ، ماکس کارل ارنست لودویگ پلانک و بسیاری دیگر که سیمای آنها را می توان در تصویر مشهور به جای مانده از کنفرانس سالوی دید، باعث شد تا دوران طلایی فیزیک جهان در حالی شکل بگیرد که این دوران نه تـنها باعث تغییرات جدی در فیزیک شد که بنیان های اندیشه ای را نیز به تغییر واداشت. جهان جدیدی که انیشتین و همکارانش به مردم معرفی کردند نیازمند شناخت جدیدی بود و همین عاملی شد کـه در دیـدگاه های فیزیکی و فلسفه توضیح دهنده علم تغییرات بنیادی ایجاد شود، اگرچه فقط دستاوردهای انیشتین نبود که به طور غیر مستقیم مورد استفاده قرار گرفت تا فلسفه علم را تغییر دهـد کـه خود او نیز در این میان نقشی مهم را ایفا کرد.
۱۹۰۵، معجزه طلایی زندگی انیشتین
بسیاری از مورخان، ۱۹۰۵ میلادی را سال معجزه انیشتین میدانند. او در این سال چهار مقاله علمی در مجله Annalen der Physik منتشر کرد که پایههای فیزیک مدرن را شکل دادند. به طوری که چهار مقاله انیشتین در ۲۶ سالگی، پایهها فیزیک مدرن را بنا کردند. مقالات انیشتین در ۱۹۰۵میلادی، ابتدا توسط جامعه علمی فیزیک پذیرفته نشد. البته یکی از تأثیرگذارترین فیزیکدانان آن زمان و مؤلف نظریه کوانتوم یعنی ماکس پلانک، از انیشتین حمایت کرد و لب به تحسین نظریههای او گشود. این حمایت و دعوت از آلبرت جوان برای سخنرانی در مجامع عام، سیل پیشنهادات برای تدریس را به طرف او روانه کرد. از دانشگاههای زوریخ و پراگ و برلین گرفته تا مؤسسه فناوری فدرال سوئیس، همگی او را دعوت به تدریس کردند. در نوامبر ۱۹۱۵میلادی، نظریه نسبیت عام به وسیله انیشتین تألیف شد. او از این نظریه بهعنوان باارزشترین اثر خود یاد میکرد. نخستین معرفیهای عام این نظریه، در ۶ جلسه سخنرانی ۲ ساعته در دانشگاه گوتنگن انجام شد. البته نظریه اولیه ایراداتی داشت و جزئیات ریاضیاتی آن کامل نبود. یکی از تحقیقات اساسی انیشتین که نتیجه نظریه نسبیت بود، مطالعه همگرایی گرانشی نام داشت. او معتقد بود، جاذبه خورشید میتواند نور ستارههای دیگر را خم کند. این نظریه بر پایه نظریه نسبیت عام تدوین شده بود. در می ۱۹۱۹ در زمان خورشیدگرفتگی، سِر آرتور ادینگتون از منجمان و فیزیکدانان مشهور آن زمان، پیشبینی انیشتین را تأیید کرد. این مساله بهصورت عمومی در رسانهها چاپ شد و بهعنوان نمادی از همکاری دانشمندان آلمانی و انگلیسی پس از جنگ جهانی اول شناخته شد. انیشتین در راستای تحقیقات خود در خصوص نظریه نسبیت عام، مطالعات دقیقی روی کیهان داشت و علمی جدید با نام کیهانشناسی را ابداع کرد. او اعتقاد داشت که جهان هستی در حال انبساط یا انقباض است. آلبرت برای توضیح ایدههای خود از اصطلاحات و ثابتهای کیهانی استفاده میکرد.
سرانجام آلبرت
اگرچه انیشتین در سالهای بعدی تلاشهای متعددی برای پیشرفت نظریه نسبیت عام داشت از بقیه جامعه فیزیک دور ماند. او مطالعات دقیقی روی کرمچالهها، فوق ابعادها، احتمال سفر در زمان و وجود سیاهچالهها و پیدایش جهان انجام داد. نکته اصلی انزوای انیشتین در سال های پایانی عمرش، تمرکز بیش از حد بقیه جامعه جهانی فیزیک روی نظریه کوانتوم بود. آنها از اکتشافات جدید این علم در زمینه اتمها و مولکولها شگفتزده بودند و علاقهای به کار در زمینه نسبیت نداشتند. البته انیشتین همکاریهای جزیی با دانشمندان کوانتومی همچون نیلز بور نیز داشت اما بهطور کامل از آن حمایت نمیکرد. او در سالهای پایانی عمر خود مقاومت در برابر نظریه کوانتوم را رها کرد و تلاش کرد با اضافه کردن آن به نظریات نور و گرانش، نظریه میدانی وسیعتری توسعه دهد. انیشتین علاقه شدیدی به موسیقی داشت. او از پنج سالگی و با توصیه مادرش ویولن مینواخت و از نوجوانی به فراگیری هرچه بیشتر این هنر علاقهمند شد. موتزارت یکی از موسیقیدانان تأثیرگذار در زندگی انیشتین بود. او قطعات مختلف این اسطوره موسیقی را مینواخت و در تمام کشورهایی که زندگی میکرد، ویولن را بهعنوان ابزاری جدانشدنی با خود به همراه داشت. انیشتین در جایی گفته بود که اگر فیزیک نمیخواند به طور قطع موسیقیدان میشد. سرانجام آلبرت انیشتین در ۱۹۵۵ میلادی دیده از جهان فروبست. نظریههای کیهانشناسی او بارها به وسیله ماهوارهها اثبات شدهاند و بسیاری از فیزیکدانان کنونی در تلاش برای اثبات «نظریهای برای همه چیز» انیشتین هستند.