ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
بازاریابی اعصابی (به انگلیسی: neuromarketing) عبارت است از کاربرد ابزار، دستآوردها و آزمونهای برآمده از رشتههای علمی روانشناسی و علوم مغز و اعصاب و عصبشناسی به منظور اندازهگیری و سنجش واکنشهای زیستی در مواجهه با محرکهای بازاریابی (راهبردهای بازاریابی، ارتباطات، تبلیغات، محصولات جدید و محصولات موجود). محققان از تکنولوژیهایی مانند افامآرآی برای سنجش تغییرات در قسمتهای مختلف مغز و نوار مغزی برای سنجش فعالیت در بخش مشخصی از مغز استفاده میکنند تا نحوه تصمیمگیری مشتریان و قسمتهای مرتبط به تصمیمگیری در مغز را مطالعه کنند. شرکتهای بزرگ برای پیشبینی رفتار مشتری آزمایشگاههای فعال در حوزه نورومارکتینگ تأسیس کردهاند یا با بخشهای دانشگاهی وارد تعامل شدهاند.[۱][۲][۳]
در علوم رفتاری انجام تصدیق از طریق یک روش مهندسی و دقیق به عنوان یک خلاء همواره مطرح است، روشهای رایج در ارزیابی آمیخته بازاریابی قبل از تولید، تبلیغات و ...، دقیق، جامع و قابل اعتماد نبوده و همواره نتایج صحه گذاری از طریق روند فروش و بررسی رفتار مصرف کنندگان ضعف تصدیق را نشان می دهد که ماحصل این کمبود از دست دادن مشتری و هزینه های طراحی و تولید را بدنبال خواهد داشت، ولی حضور علم میان رشته ای بازاریابی عصب پایه این خلاء را کاملاً پوشش داده است. بازاریابی عصب پایه تلفیقی از علم بازاریابی و علم اعصاب است که با مطالعه مغز از طریق ابزارهای توسعه یافته هوش مصنوعی مطرح شده و با داده های دقیقی که ارائه می دهد به سرعت به عنوان یک رویکرد استراتژیک به منظور تحلیل رفتار مصرف کنندگان در سازمانهای مشتری مدار در حال رشد است. [۴]
نورومارکتینگ نوید دهنده نوع جدیدی از بازاریابی است که کاملاً ماهیت میان رشتهای دارد. جایی که علوم مدیریت، عصب شناسی، روانشناسی و شاید هم به نوعی هنر به هم پیوند میخورند.
به بیان ساده بازاریابی اعصابی پژوهش مبنایی رفتار مصرفکننده با استفاده از ابزار علمی مدرن و دقیق (به ویژه ابزار پزشکی) است.