توموگرافی انتشار پوزیترون (PET) و توموگرافی گسیل پوزیترون مغز، انتشارات مواد شیمیایی فعال متابولیکی با برچسب رادیواکتیو که به جریان خون تزریق شده اند را اندازه گیری می کند. دادههای انتشار برای تولید تصاویر 2 یا 3 بعدی از توزیع مواد شیمیایی در سراسر مغز توسط کامپیوتر پردازش میشوند. . این ترکیب نشاندار به نام رادیو ردیاب به جریان خون تزریق میشود و در نهایت به مغز راه پیدا میکند. حسگرهای موجود در اسکنر PET رادیواکتیویته را با تجمع این ترکیب در نواحی مختلف مغز تشخیص می دهند. یک کامپیوتر از داده های جمع آوری شده توسط حسگرها برای ایجاد تصاویر 2 یا 3 بعدی چند رنگی استفاده می کند که نشان می دهد این ترکیب در کجای مغز عمل می کند. بهویژه آرایه وسیعی از لیگاندها که برای نقشهبرداری جنبههای مختلف فعالیت انتقالدهندههای عصبی استفاده میشوند، بسیار مفید هستند، که تا حد زیادی رایجترین ردیاب PET مورد استفاده، شکل برچسبدار گلوکز است (به Fludeoxyglucose (18F) (FDG) مراجعه کنید).
بزرگترین مزیت اسکن PET این است که ترکیبات مختلف می توانند جریان خون و متابولیسم اکسیژن و گلوکز را در بافت های مغز در حال کار نشان دهند. این اندازهگیریها میزان فعالیت مغز را در نواحی مختلف مغز منعکس میکند و به شما امکان میدهد در مورد نحوه عملکرد مغز اطلاعات بیشتری کسب کنید. اسکنهای PET از نظر وضوح و سرعت تکمیل (در حد 30 ثانیه) از همه روشهای دیگر تصویربرداری متابولیک برتر بودند. وضوح بهبود یافته اجازه می دهد مطالعه بهتری در مورد ناحیه ای از مغز که توسط یک کار خاص فعال می شود انجام شود. بزرگترین اشکال اسکن PET این است که چون رادیواکتیویته به سرعت تجزیه می شود، به نظارت بر کارهای کوتاه محدود می شود. و همچنان کمک زیادی به علوم اعصاب می کند.
اسکن PET همچنین برای تشخیص بیماریهای مغزی استفاده میشود، به ویژه به این دلیل که تومورهای مغزی، سکتههای مغزی و بیماریهای آسیبرسان به نورونها که باعث زوال عقل (مانند بیماری آلزایمر) میشوند، همگی باعث تغییرات بزرگی در متابولیسم مغز میشوند که به نوبه خود باعث ایجاد تغییرات به راحتی قابل تشخیص در PET میشود. اسکن می کند. PET احتمالاً در موارد اولیه برخی از دمانس ها (با نمونه های کلاسیک بیماری آلزایمر و بیماری Pick) که آسیب اولیه بسیار منتشر است و تفاوت بسیار کمی در حجم مغز و ساختار ناخالص ایجاد می کند بسیار مفید است تا تصاویر CT و MRI استاندارد را به اندازه کافی تغییر دهد. می تواند به طور قابل اعتمادی آن را از محدوده "طبیعی" آتروفی قشر مغز که با افزایش سن (در بسیاری اما نه همه) افراد رخ می دهد و باعث زوال عقل بالینی نمی شود، متمایز کند.